جدول جو
جدول جو

معنی قره قباد - جستجوی لغت در جدول جو

قره قباد
(قَ رَ قُ)
دهی جزء دهستان افشاریۀ ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران واقع در 30 هزارگزی باختر کرج و 9 هزارگزی راه شوسۀ کرج به قزوین. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 162 تن. آب آن از قنات و رود خانه کردان و محصول آن غلات، بنشن، صیفی، چغندرقند، لبنیات و مختصر انگور. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد، و از طریق نیکی امام ماشین میرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قره قاط
تصویر قره قاط
درختچه ای با برگ های نوک تیز و گل های سفید یا صورتی، میوه ای سرخ تیره، گوشت دار و ترش مزه که آن را می پزند و می خورند
فرهنگ فارسی عمید
(قَ رَ)
آهنگی است در موسیقی. رجوع به آهنگ شود
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان ایرج بخش اردکان شهرستان شیراز. واقع در 93هزارگزی خاور اردکان و 6هزارگزی راه شوسۀ شیراز به بوشهر، با 344 تن سکنه. آب آن از چاه و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان دینور بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان واقع در 37 هزارگزی شمال باختری صحنه و 12 هزارگزی باختر شوسۀ کرمانشاه به سنقر. موقع جغرافیایی آن دامنه و سردسیر است. سکنۀ آن 330 تن. آب آن از رود خانه شاهپورآباد. محصول آن غلات، حبوبات، چغندرقند. شغل اهالی زراعت است. اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ سِ)
دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان واقع در 6000 گزی شمال رامیان و کنار شوسۀ گرگان به گنبدقابوس. موقعجغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل و مرطوب مالاریایی است. سکنۀ آن 120 تن. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن برنج، غلات، توتون، سیگار، کنجد. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه ابریشمی، شال و کرباس است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
میوۀ گرد ذغال اخته است. ذغال اخته گیاهی است که اقسام متعدد دارد، بعضی از میوه های آن کروی و بعضی دراز است. گرد آن را قره قاط نامند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 252)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ قَ یَ)
دهی جزء دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه واقع در 38 هزارگزی شمال خاوری بخش و 33 هزارگزی شوسۀ میانه به خلخال. موقع جغرافیایی آن کوهستانی ومعتدل است. سکنۀ آن 297 تن. آب آن از چشمه و کوه ومحصول آن غلات و عدس. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شیراز است. حدود و مشخصات آن به قرار زیر میباشد: از شمال تپه های سلطان آباد و دهستان حومه شیراز، از جنوب دهستان کوار، از خاور ارتفاعات بیدزرد و گردنۀ باباحاجی، از باختر دهستان سیاخ. این دهستان تقریباً در جنوب خاوری بخش واقع گردیده، هوای آن معتدل مالاریایی است. آب مشروب و زراعتی از چشمه و قنات و چاه تأمین میگردد. محصولات آن غلات، برنج، چغندرقند، حبوبات، و جزئی انگور. شغل اهالی زراعت. از 25 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و مرکز آن قریۀ طغرآباد میباشد. نفوس دهستان بالغ بر 7200 تن است. قراء مهم آن عبارتند از:سلطان آباد، کوشک بیدک، کچی، محمودآباد، شاپورجان، دولت آباد، ده نو. راه ارتباطی دهستان با شیراز اتومبیل رو است. بیشه یا نی زار قره باغ در وسط دهستان قرار داشته و باطلاقی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ قَ)
دهی جزء دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین واقع در 17 هزارگزی باختر آبیک و 9 هزارگزی راه عمومی. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 333 تن. آب آن از دو رشته قنات و محصول آن غلات و چغندرقند. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد، و از طریق کاظم بیکی میتوان ماشین برد. این ده برج خرابۀ قدیمی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(حَرْ رَ یِ قُ)
موضعی در قبلی مدینه. و ذکر آن در حدیث آمده است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ رِ قُ)
نام شهری بین ارجان و ابرشهر در فارس. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ قَ دَ)
دهی است از دهستان درو فرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 21هزارگزی خاور کرمانشاه و 3هزارگزی باختر چال قنبر. موقع جغرافیایی آن تپه، ماهور و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 80 تن است. آب آن از قنات کوچک و محصول آن غلات، دیم، حبوبات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد و تابستان از راه چالاب قنبر اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قُ لِ)
دهی است از دهستان زاوه بخش حومه شهرستان تربت حیدریه، واقع در 18هزارگزی خاور تربت حیدریه و 3هزارگزی جنوب شوسۀ عمومی تربت به باخرز و آن را در محل قلعه آباد نیز میگویند. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 25 تن است. آب آن از قنات محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیه واقع در 16 هزارگزی خاور نقده و 3500 گزی جنوب شوسۀ نقده به مهاباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و باطلاق و معتدل مالاریایی است. سکنه 89 تن. آب آن از کدارچای و محصول آن غلات، برنج، توتون، چغندر، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ ؟)
دهی است از دهستان استرآبادرستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان در 15000 گزی خاور گرگان. موقع جغرافیایی آن دشت معتدل مرطوب مالاریائی. سکنه 220 تن. آب آن از رود خانه قرن آباد. محصولات آنجا برنج، غلات، لبنیات، توتون، سیگار. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس بافی است. راه شوسۀ فرعی وامامزاده ای دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(حَرْ رَ یِ عَبْبا)
موضعی در سفلای مدینه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
ترکی سیاه اخته از گیاهان، خسرودارو از گیاهان قراقاط بنگرید به قراقاط درختچه ایست از تیره زغال - اخته ها که دارای برگهای متناوب و نوک تیز و گلهای منفرد سفید رنگ یا صورتی است. میوه اش سته و گوشتی است و دارای مزه ترش و مطبوع وکروی شکل و قرمز تیره رنگ است. در حدود 40 گونه از این گیاه شناخته شده که همه در نیمکره شمالی زمین می رویند. از میوه این گیاه گونه ای شراب تهیه می کنند و نیز از آن الکل می گیرند. چون برگها و ریشه و جوانه های این گیاه مقادیر زیادی تانن در بر دارد از آنها جهت تهیه تانن استفاده می کنند و همچنین آنها در نقاشی و رنگرزی و دباغی بکار می روند قراقاط قراطاط قره طاط قرغات، خولنجان
فرهنگ لغت هوشیار